سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکوت....
قالب وبلاگ

اید کسی را فراموش کرده­ ایم!

? أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لَا یکونُوا کالَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ?

شاید کسی را فراموش کرده­ایم!

مادر را دیده­ای که چه سان از فرزند نوخاسته­اش چشم بر نمی­دارد و هر جا که او گام­های سست و لرزانش را می­گذارد، بی ­اختیار یک گام از او جلوتر می­دود؟ کودک را دیده­ای -کودک تازه متولد شده را-که هنوز هیچ  پناهگاهی نمی­شناسد، چه سخت می­گرید و بی­تابی می­کند و در پس او مادر و پدرند که از بی قراری کودک بی­تابند؟ هر روز و هر شب از برای لحظه­ای به خواب رفتن نوزاد  چشم بر روی چشم نمی­گذارند و سرانجام این خستگی است که پلک­ های سنگینشان را به هم می­دوزد و دوباره با شنیدن آهنگ گریه­ی نوزاد به جدال با خواب در می­افتند. به راستی این چه حسی است که این­چنین سختی و دشواری زندگی را بر پدر و مادر شیرین و خوشایند می­سازد؟ این کدامین حلقه از سلسله جنبان  محبت است که این­گونه بر گرداگرد کودکی می­پیچد و او را فصل مشترکی می­کند از عاطفه ی زوجی بر ثمره ی وجودیشان؟ مگر می­شود که روزی بگذرد و پدر با دیدن کودکی که دست در دستان والدینش دارد، یاد فرزندش نیفتد یا مادر اگر چیزی برای کام خود خواسته، قبلاً آن را برای کودکش نخواسته باشد؟!

با این مقدمه، شاید کلام امام رضا علیه­السلام را بهتر درک کنیم که فرمودند:

«… امام، پدر دل­سوز است… امام (هم­چون) مادرِ نیکوکار، نسبت به طفلِ کوچک است.»[1]

هیچ­کس در دل­سوزی و شفقت مادر نسبت به فرزند شیرخوارش تردید نمی­کند؛

اما آیا کسی یاد می­کند امامی را که دل­سوزیش به حال ما بیش از آن مادر است؟!

چشم به راهی مادر، در هنگامِ بازگشت فرزندِ دور از وطن را دیده­اید؟

آیا یاد کرده­اید از امام زمان ِخود که بیش از مادر، چشم به راهِ بازگشتِ ما به سوی خویشتن است؟

چه شده که تعلقات دنیوی ما را در تله­ی خود گرفتار کرده­است­؟

چه شده که به این و آن دل بسته­ایم و از دل­بند حقیقی عالم غافل شده­ایم؟

آیا در قلبِ خود جایی برای امام عصر علیه­السلام خالی گذارده­ایم؟

? أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لَا یکونُوا کالَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ …?[2]:

? آیا هنگامِ آن نرسیده که دل­های مؤمنین برای خدا خاشع گردد و نباشند همانند آنان که قبلاً کتاب بر آن­ها نازل شد؛ پس دورانی طولانی بر آن­ها گذشت و دل­هایشان سخت شد…?

نکند که ما هم مانند گذشتگان، در اثر روزمرّگی زندگی چنان محو زرق و برق دنیا شده­ایم که خاطرمان از یاد مهدی علیه­السلام تهی شده باشد؟

نکند که طولانی شدن غیبت، ما را مصداقِ ? فَطالَ عَلَیهِمُ الاَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُم ?[3] کرده باشد؛ قساوت قلب در اثر طولانی شدن دوران غیبت را به ما نسبت دهند و ما را با اهل کتابی هم­سان کنند که قصد جان پیامبرانشان می­کردند!

بیا امروز من و تویی که هر روز و هر ساعت به هزاران زیبایی دنیا اندیشه می­کنیم،
اکنون و در این ساعات و لحظات پربرکت، بر دل خویش نظر افکنیم.

هیهات که دل ما را زنگارِ بی تفاوتی و غفلت نسبت به امام زمان علیه­السلام پوشانده باشد؛

بیایید قدری بنشینیم و با خود حدیث نفس کنیم:

آیا قلبِ ما در طولِ روز، به یاد حضرت مهدی علیه­السلام می­تپد؟

آیا دلمان می­سوزد که جوانی مان گذشت و روی آن ماه طلعتِ خدایی را ندیدیم؟

آیا دلمان به سان پرنده­ای به سوی آن غایب از نظر پر می­کشد؟

که امام حسن عسکری علیه­السلام فرموده­اند:

« فرزندم مهدی! بدان که دل­های مردمان با اخلاص و طاعت پیشه، به­سان پرندگانی که به سوی آشیانه پر می­کشند، مشتاقِ تو هستند.»[4]

اگر نه چنین­ایم که دل هایمان با شنیدن نام مهدی علیه­السلام کنده شود؛

اگر در طولِ روز و شاید هفته و ماه، دلمان به سوی آن عزیز پر نمی­کشد؛

باید که در این ایام فکری به حال ِخود کنیم.

ای که پنجاه رفت و در خوابی                                 مگر این پنج روزه دریابی

هنوز دیر نشده!

توسّلی، توجّهی و دعایی بر سلامتی و فرجش

که اوست مهربان تر از مادر…


[ شنبه 91/10/30 ] [ 9:52 عصر ] [ محمد یزدانی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

حرف ندارم خودم:)
امکانات وب