سکوت....
|
سلام.این عکس ها رو خودم گرفتم امیدوارم که ازشون خوشتون بیاد....در ضمن اگه میبینید که نو عکس ها یکم پایین توی شب بوده که عکس ها رو گرفتم...
[ جمعه 90/2/30 ] [ 2:23 عصر ] [ محمد یزدانی ]
[ نظر ]
آسان ترین راه قدردانی-تشکری ساده است ولی خالص وصمیمانه. آسان ترین راه عذرخواهی-تکرارنکردن اشتباه قبلی است. آسان ترین راه رسیدن به هدف-خط مستقیم است. آسان ترین راه پول درآوردن آن است که همواره درکارت انصاف رارعایت کنی. آسان ترین راه احترام-اجتناب ازگزافه گویی وگنده گویی است. آسان ترین راه جلب محبت-آن است که تونیزمتقابلا عشق بورزی ومحبت کنی. آسان ترین راه رسیدن به آرامش آن است که سالم وبی غل وغش زندگی کنی. آسان ترین دوستی- همیشه بهترین دوستی نیست. آسان ترین بحث-گفت وگودرباره ی چیزهای خوب وامیدوارکننده است. آسان ترین برد-آن است که خودراازپیش بازنده ندانی. آسان ترین راه خوب زیستن-ساده زیستن است. آسان ترین راه دوری ازگناه-آن است که همیشه بدانی چیزی به نام وجدان داری. آسان ترین راه بودن-آن است که حس بودن همیشه دروجودت شعله ورباشد. آسان ترین راه راحت بودن آن است که خودت راهمان جورکه هستی بپذیری ودرهمه حال خودت باشی. وسرانجام... آسان ترین راه خوشبخت زیستن-آن است که همانطورکه برای خودت ارزش قائلی-برای دیگران نیزارزش قائل شوی بدون توجه به موقعیت طرف مقابل. حالاکمی مکث کنید... وببینیدکه به همین راحتی میتوانیدآسان وساده روزگاررابه خوشی سپری کنید.... [ دوشنبه 90/2/26 ] [ 8:16 عصر ] [ محمد یزدانی ]
[ نظر ]
ای کاش نجار در مدینه در نمی ساخت یا اگر می ساخت بهر خانه ی حیدر نمی ساخت سلام.با عرض تسلیت به مناسبت شهادت حضرت فاطمه خدمت شما دوستان عزبز.... [ جمعه 90/2/2 ] [ 2:3 عصر ] [ محمد یزدانی ]
[ نظر ]
همه چیز تغییر مییابد و هیچ چیز حتی برای یک لحظه ثابت نمیماند. اگر تو از این نکته آگاه شوی، میل و اشتیاقِ تا ابد ثابت نگه داشتن امور در تو فروکش میکند و آنگاه آزاد و رها میشوی. ناگهان احساس میکنی کاملاً آزاد و رهایی. دیگر هیچ چیز تو را آشفته نمیکند. نمیتواند که تو را آشفته کند. سلام.نظرات همه رو خوندم فعلا دارم فکر میکنم.و ممنون از اینکه نظر گذاشتید.موفق باشید.... [ دوشنبه 90/1/15 ] [ 7:46 عصر ] [ محمد یزدانی ]
[ نظر ]
سلام!!! یه چند روزه که حالم خیلی خوب نیست!!!البته نه از نظر جسمی از نظر عرفانی و روحی!!!امروز که حالم یکم خوب شده بود یهو از یکی اشنا ها یه خبری شنیدم که هم خوشحال شدم هم حالم بدتر شد!!!از این به بعد هم میخوام اگه شد خاطراتم براتون بنویسم!!ولی هنوز نمیدونم چیکار کنم به خاطر همین گفتم توی وب بزارم تا شما ها نظر بدید خوب یا نه تا ببینم چی میشه!!حالا هم تنها خواهشی که ازتون دارم اینه که هم مطلب بخونید هم اینکه نظر فراموش نشه!!ممنون!! [ جمعه 90/1/12 ] [ 6:56 عصر ] [ محمد یزدانی ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |