سکوت....
|
سلام.بر همگی دوستان خوبم که به این وبلاگ یر میزنن...میخوام جریان امروزم رو که رفتم کارنامم رو گرفتم براتون بگم... خوب..من از روزی که اخرین امتحانم رو دادم همینطور دل شوره ی این رو داشتم که نکنه معدلم خراب بشه...نکنه یکی یا چند تا از درس ها رو تجدید بشم نکنه..........خلاصه امروز بالا خره روز موعود فرا رسید....به مامانم گفتم که برو کانامه رو بگیر و بیا....نمیرفت..همینطور میگفت خودت برو بگیر...من همینطور یه بونه جور میکردم برا نرفتن..خلاصه بعد از کلی بونه اوردن رفت..رفته بود کارنامه رو گرفته بود و اومده بود..رفتم خونه و کارنامم رو دیدم که الحمدالله همچیز خوب..هم معدل..هم نمرات وهم انضباط..به مامانم گفتم خوب پروندم رو گرفتی؟؟گفت نه!!!گفتم چرا؟؟گفت که:گفتند باید خود محمد بیاد-شیرینی هم بگیر تا بهش پروندش رو بدیم.... پایان نوشت: واقعا مملکته داریم...خوب عامو جونم بگو پرونم روبدین بعد اگه شیرینی میخواین میگفتین براتون می اوردم... پایان نوشت2: تازه جالب اینجاس که فقط هم از من شیرینی میخوان...اخه به همه ی رفیقام زنگ زدم ازشون پرسیدم پرونده های شما رو دادن؟؟؟گفتن اره!!!
بازم میگم: مملکته داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[ سه شنبه 90/3/31 ] [ 3:21 عصر ] [ محمد یزدانی ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |